سفارش تبلیغ
صبا ویژن

احوالات امام باقر(ع)

حضرت باقر علیه السّلام روز جمعه اول ماه رجب سال پنجاه و هفت در شهر مدینه متولد شد، بعضى هم گفته‏اند: تولد آن جناب روز سوم صفر بوده است، و در ذى الحجه سال یک صد و چهاردهم هجرى از جهان رفت و بعضى گمان کرده‏اند وفات آن جناب در ماه ربیع الاول بوده، در هنگام وفات پنجاه و هفت سال از عمر شریفش گذشته بود.

مادر حضرت باقر امّ عبد اللَّه دختر حضرت مجتبى علیه السّلام بود، و لذا آن جناب از دو جهت هاشمى و علوى بودند، و قبر شریفش در بقیع کنار قبر پدر بزرگوار و عم گرامیش حضرت امام حسن علیهم السّلام واقع شده است، مدت چهار سال در زمان جدش امام حسین علیه السّلام و سى و نه سال هم در حیات پدرش زندگى کرد و هژده سال پس از پدرش امامت کرد ایام آن جناب مصادف بود با ولید بن عبد الملک و سلیمان بن عبد الملک و عمر بن عبد العزیز و یزید بن عبد الملک، و در هنگام خلافت هشام بن عبد الملک از دنیا رفت.

برگرفته ازنرم افزار گنجینه روایات نور، کتاب زندگانى چهارده معصوم علیهم السلام


احادیثی از امام محمد باقر(ع)

حضرت باقر(علیه السّلام): اسلام پنج پایه دارد: نماز، زکات، حج، روزه‏ى ماه رمضان، ولایت و دوستى ما اهلبیت؛ در آن چهار تا رخصت و ارفاق هست- چنان که فقیر نباید زکات بدهد، غیر مستطیع واجب نیست حج برود، مریض نشسته نماز مى‏گذارد، و روزه را مى‏خورد- اما ولایت از هیچکس ساقط نیست، مریض، سالم، ثروتمند و فقیر بر همه لازم است. حضرت باقر- علیه السّلام- به ابى بکر حضر مى‏فرمود: مى‏دانى چند نماز بر میت خوانده مى‏شود؟ گفت: نه، فرمود: پنج تکبیر از پنج نماز یومیه گرفته شده، از هر نمازى یک تکبیر، (پس گویا پنج نماز بر او خوانده شده)

حضرت باقر(علیه السّلام): گروهى از مشرکان را نزد پیغمبر- صلّى اللّه علیه و آله و سلّم- آوردند، دستور داد آنها را بکشند، به جز یک نفر، آن فرد پرسید: به چه مناسبت مرا آزاد کردید؟ فرمود: جبرئیل خبر داد که تو پنج صفت نیکو دارى که خدا و پیغمبر آن‏ها را دوست دارند: غیرت زیاد نسبت به ناموس، سخاوت، خوش اخلاقى، راستگویى و شجاعت. مشرک با شنیدن این مطلب اسلام آورد و ثابت ماند تا در یکى از جنگها در رکاب پیغمبر- صلّى اللّه علیه و آله و سلّم- شهید شد.

 امام باقر(علیه السّلام)فرمود: پدرم سفارش کرد: با پنج کس همنشینى و رفاقت نکن حتى در بین راه: 1- فاسق، که ترا به یک لقمه بلکه کمتر مى‏فروشد. گفتم: پدر جان! کمتر از لقمه چیست؟ فرمود: به طمع لقمه‏اى که به آن هم نمى‏رسد. 2- بخیل، زیرا در سخت‏ترین مواقع احتیاج مالش را از تو دریغ مى‏کند. 3- دروغگو، که چون سراب، دور را نزدیک و نزدیک را دور مى‏نماید. 4- احمق، که گاهى مى‏خواهد نفع برساند ضرر مى‏زند. 5- کسى که با خویشان خود ناسازگارى مى‏کند، که خدا او را در سه جاى قرآن لعنت کرده است.

حضرت باقر(علیه السّلام)فرمود: خداوند سه امتیاز به مؤمن داده: عزت دنیا، رستگارى آخرت، و عظمت در دل ستمکاران.

حضرت باقر- علیه السّلام- فرمود: خداوند بهشتى دارد که جز سه کس را در آن راه ندهد: مردى که به ضرر خود حق را بگوید، کسى که براى خدا بدیدن برادر مؤمن رود، و آنکه براى خدا مؤمنى را بر خود ترجیح دهد.

امام باقر(علیه السّلام)فرمود: سه چیز بلندى درجه است، سه چیز کفاره گناه، و سه چیز کشنده، و سه چیز نجات‏بخش؛ اما بلندى مقام: در سلام کردن به همه‏ى افراد، مهمانى کردن، و نماز نیمه شب است.

و اما کفاره: در زمستان شاداب وضو گرفتن، شب و روز به مسجد رفتن، و مواظبت بر جماعت است.

و اما کشنده: بخلى که از آن پیروى کنند، هوى و هوسى که دنبالش روند، و خودپسندى.

و اما نجات بخش: ترس از خدا در نهان و عیان، اقتصاد در توانگرى و فقر، و سخن عادلانه در خرسندى و خشم.

حضرت باقر(علیه السّلام-)فرمود: پس از اینکه نوح درباره امتش نفرین کرد شیطان آمد و گفت: تو به من احسانى کرده‏اى مى‏خواهم عوض آنرا بدهم. نوح فرمود: پناه بر خدا که من به تو خدمتى کرده باشم، چه احسانى به تو کرده‏ام؟ گفت: آرى تو نفرین کردى خدا قومت را غرق کرد و دیگر کسى نماند که من رنج گمراه کردنش را تحمل کنم، و تا قرن بعدى بیاید من راحتم. حضرت نوح فرمود: اینک چه پاداشى مى‏خواهى بدهى؟ گفت: مرا در سه جا یاد کن که در این سه مورد من از هر وقت به انسان نزدیکترم: وقت غضب، هنگام حکم بین دو نفر، و موقعیکه با زن نامحرمى نشسته‏اى و دیگرى نیست.‏

امام باقر(علیه السّلام)فرمود: ظلم سه گونه است: قابل آمرزش، غیر قابل بخشش، و ظلمى که صرف‏نظر نمى‏شود؛ اول ظلم به نفس است که گناهانى بکند بین خود و خدا، دوم شرک (و پرستش غیر خدا) است سوم حقوق مردم.

برگرفته ازنرم افزار گنجینه روایات نور، کتاب نصایح


مناظرات امام باقر (ع)

احتجاج ص 187- ابو بصیر گفت حضرت باقر علیه السلام در مسجد الحرام نشسته بود اطرافش گروهى از ارادتمندان جمع بودند در این موقع طاوس یمانى با چند نفر از اطرافیان خود آمد. به امام عرضکرد اجازه میدهى سؤالى بکنم؟ فرمود اجازه دارى بپرس.
عرضکرد چه وقت یک سوم مردم مردند؟
فرمود اشتباه کردى منظورت اینست که چه وقت یک چهارم مردم مردند و آن روزى بود که قابیل هابیل را کشت چهار نفر بودند: آدم، حواء و قابیل، هابیل، در نتیجه یک چهارم از بین رفت عرضکرد صحیح فرمودید من اشتباه کردم.
پرسید کدام یک از این دو نفر پدر مردم جهان هستند؟
فرمود هیچ کدام نسل مردم از شیث پسر دیگر آدم بود.
سؤال کرد چرا نام آدم را آدم نهادند؟
فرمود چون سرشت او را از ادیم زمین (قشر زمین) پائین برداشتند.
عرضکرد چرا حواء را حواء نامیدند؟
فرمود چون از پهلوى یک شخص حى (زنده) آفریده شد. پهلوى آدم.
سؤال کرد شیطان را براى چه ابلیس نامیدند؟

فرمود چون ناامید از رحمت خدا شده.
باز گفت جن را از چه جهت جن نامیده‏اند؟

فرمود زیرا آنها دیده نمیشوند.
گفت اول دروغى که در عالم گفته شد چه کسى گفت؟

فرمود شیطان وقتى گفت من از او بهترم من از آتش و او از خاک.

گفت کدام دسته بودند که شهادت درست دادند ولى دروغ میگفتند؟ فرمود منافقین. آن موقعى که گفتند ما گواهیم بر اینکه تو پیامبرى. خداوند در این آیه میفرماید( إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ) « هنگامى که منافقان نزد تو آیند مى‏گویند: ما شهادت مى‏دهیم که یقیناً تو رسول خدایى! خداوند مى‏داند که تو رسول او هستى، ولى خداوند شهادت مى‏دهد که منافقان دروغگو هستند.»( المنافقون : 1)                      

سؤال کرد کدام پرنده بود که فقط یک بار پرید و دیگر نخواهد پرید؟

خداوند جریان آن را در قرآن ذکر کرده فرمود طور سیناء خداوند آن را پرواز داد بر روى بنى اسرائیل بطورى که با پر خود بر سرشان سایه افکند داراى انواع عذاب بود بهمین قسمت اشاره میکند آیه قرآن ( وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ. ) « و هنگامى که کوه را همچون سایبانى بر فراز آنها بلند کردیم، آن چنان که گمان کردند بر آنان فرود مى‏آمد»  (الأعراف : 171 )
گفت کدام فرستاده خدا بود که از جن و بشر و ملائکه نبود خداوند او را فرستاد و در قرآن ذکر شده؟
فرمود کلاغ موقعى که قابیل برادر خود را کشته بود و نمیدانست چگونه بدن او را پنهان کند خداوند میفرماید(
فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوارِی سَوْأَةَ أَخِیهِ) « خداوند کلاغى را فرستاد تا زمین را بکاود در نتیجه پسر آدم متوجه شد جثه برادرش را چگونه دفن نماید. » ( المائدة : 31)

گفت چه کسى بود که هم نوعان خود را بیم داد و بر حذر داشت با اینکه از بشر و جن و ملائکه هم نبود در قرآن داستانش ذکر شده؟
فرمود همان مورچه‏اى که گفت(
یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ) « مورچه‏ها وارد لانه خود شوید مبادا سلیمان و سپاهش شما را لگد مال کنند در حالی که نمى‏فهمند. »( النمل : 18)

گفت بچه کسى دروغ ببستند با اینکه از جن و بشر و ملائکه نبود و در قرآن نیز ذکر شده؟
فرمود همان گرگى که برادران یوسف گفتند یوسف را دریده.

باز پرسید کدام چیز بود که کمش حلال ولى زیادش حرام بود؟
فرمود نهر طالوت که خداوند میفرماید(
إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ) « مگر کسى که یک مشت آب بردارد» (البقرة : 249)

گفت بگو کدام صلاة است که بدون وضو خوانده مى‏شود و کدام روزه است که خوردن و آشامیدن آن را باطل نمیکند؟

فرمود صلاة بدون وضو همان صلوات بر پیامبر فرستادن است و اما روزه. این آیه است( إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا) «من براى خداوند رحمان روزه‏اى نذر کرده‏ام؛ بنا بر این امروز با هیچ انسانى هیچ سخن نمى‏گویم » (مریم : 26)
گفت بفرمائید چیست زیاد و کم مى‏شود و چیست که فقط زیاد مى‏شود و کم نمیشود و چیست که کم مى‏شود و زیاد نمیشود؟

فرمود آنچه زیاد و کم مى‏شود ماه است و آنچه زیاد مى‏شود و کم نمیشود دریا است و چیزى که کم مى‏شود و زیاد نمیگردد عمر است.

 

کافى ج 5 ص 311- زید شحام گفت قتادة بن دعامه خدمت حضرت باقر علیه السلام رسید،امام فرمود قتاده تو فقیه مردم بصره هستى؟ عرضکرد مردم چنین میگویند. فرمود شنیده‏ام قرآن تفسیر میکنى؟ عرضکرد بلى. سؤال کردند از روى علم تفسیر مینمائى یا نادانى؟ عرضکرد نه از روى علم.

فرمود اگر واقعا از روى علم باشد که شخصیت با ارزشى هستى من یک سؤال از تو میکنم. عرض کرد بفرمائید.

فرمود بگو ببینم خداوند در این آیه در سوره سبا( وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ و سفر در میان آنها را بطور متناسب مقرّر داشتیم؛ (و به آنان گفتیم:) شبها و روزها در این آبادیها با ایمنى(کامل) سفر کنید! »( سبأ : 18) چه منظورى دارد؟

گفت منظور کسى است که با زاد و توشه و مال سوارى حلال قصد زیارت خانه خدا را کند در امان خواهد بود تا بخانواده خود برگردد. فرمود ترا بخدا قسم گاهى اتفاق نمى‏افتد که شخصى با زاد و توشه و مرکب حلال بجانب مکه روان شود ولى دزدها اموالش را بسرقت ببرند و او را بزنند بطورى که نابود شود. گفت چرا اتفاق مى‏افتد.

فرمود اگر قرآن را از پیش خود تفسیر کنى باعث هلاک خود و دیگران شده‏اى همچنین اگر از زبان دیگران نقل کنى. قتاده! این آیه مربوط به کسى است که خارج شود از منزل خود با زاد و توشه و مال سوارى حلال قصد این خانه را بکند ولى عارف بحق ما باشد با دل ما را دوست داشته باشد، چنانچه خداوند در این آیه اشاره میکند( فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ ابراهیم ) « تو دلهاى گروهى از مردم را متوجّه آنها ساز»( إبراهیم : 37) عرض میکند خدایا دلهاى گروهى از مردم را متوجه خاندان من بکن منظورش دوست داشتن خانه نیست اگر منظور خانه بود میفرمود (تهوى الیه) « دوست بدارند آن را» نه اینکه بفرماید (تَهْوِی إِلَیْهِمْ) «دوست بدارند آنها را» بخدا سوگند منظور از دعاى ابراهیم ما بودیم که اگر با دل ما را دوست داشته باشند حج آنها قبول مى‏شود و گر نه قبول نخواهد شد اگر چنین بود آن وقت از عذاب جهنم در روز قیامت ایمن خواهد. قتاده عرضکرد بخدا دیگر همین طور تفسیر خواهم کرد.

فرمود قتاده! منظور قرآن را کسانى درک میکنند که با آنها صحبت شده و طرف خطاب قرآن هستند.

برگرفته ازنرم افزار گنجینه روایات نور، کتاب زندگانى حضرت سجاد و امام محمد باقر علیهما السلام

 


معجزات امام باقر(ع)

1- امالى طوسى ص 261 از محمد بن سلیمان او از پدرش نقل میکند که مردى شامى که ساکن مدینه شده بود گاه گاه خدمت حضرت باقر(ع) میرسید میگفت بآن جناب آقا خیال نکنى من خدمت شما میرسم بواسطه خجالتى است که از شما دارم (و ارادتمند شمایم) در روى زمین کسى را بیش از شما خانواده دشمن نمیدارم و معتقدم که اطاعت خدا و پیغمبر و امیر المؤمنین در دشمنى با شما است ولى چون مردى خوش صحبت و داراى ادب هستى رفت و آمد من براى همین است. وقتى این حرف را میزد حضرت باقر(ع) میفرمود:

 (لن تخفى على الله خافیه)
هیچ چیز بر خدا پنهان نیست.
چیزى نگذشت که مرد شامى مریض شد و مرضش شدت یافت. همین که بحال احتضار رسید وکیل خود را خواست گفت وقتى من از دنیا رفتم و پارچه بر رویم کشیدى برو خدمت محمد بن على و تقاضا کن بر پیکرم نماز بخواند باو گوش زد کن که خودم این کار را وصیت کرده‏ام. نیمه شب که شد خیال کردند از دنیا رفته او را در پارچه‏اى پیچیدند سحرگاه وکیلش بمسجد آمد پس از نماز خواندن حضرت باقر خدمت آن جناب رسید عرضکرد فلان مرد شامى م
ُرد خودش از شما تقاضا کرده که بر پیکرش نماز بخوانید؟ فرمود نه او نمرده سرزمین شام سرد است ولى حجاز گرمسیر است و شدت گرما در این ناحیه زیاد است. بالاخره عجله نکنید و او را بر ندارید تا من بیایم. در این موقع از جاى حرکت نموده وضو گرفت باز دو رکعت نماز خواند آنگاه دست بدعا برداشته زیاد دعا کرد سپس بسجده رفت تا خورشید طلوع نمود آنگاه از جاى حرکت کرده روانه منزل شامى شد.

داخل اطاق شده او را صدا زد. جواب داد. شامى را بلند کرد و نشاند مقدارى سویق خواست «غذایی که با آرد گندم درست می کنند» باو داد بعد بخانواده‏اش سفارش کرد که غذا باو بدهند و با غذاهاى سرد سینه‏اش را سرد نگه دارند.

امام از جاى حرکت کرده رفت چیزى نگذشت که مرد شامى بهبود کامل یافت خدمت حضرت باقر(ع) رسیده عرضکرد مایلم براى من خانه را خلوت کنى عرضى خصوصى دارم امام خانه را خلوت کرد.

شامى گفت گواهى میدهم که تو حجت خدائى بر مردم و واسطه بین مردم و خدائى که هر کس جز بتو پناه برد ناامید و زیانکار است و گمراه واقعى است. حضرت باقر پرسید چه شده که تغییر عقیده دادى؟
گفت من خود متوجه شدم که روح از بدنم خارج شد ناگاه منادى فریاد زد با گوش خود صداى او را شنیدم خواب نبودم گفت روح او را برگردانید محمد بن على درخواست کرده حضرت باقر(ع) فرمود:

 (اما علمت ان الله یحب العبد و یبغض عمله و یبغض العبد و یحب عمله)

نمیدانى خدا گاهى شخصى را دوست دارد ولى کارش را نمى‏پسندد و گاهى شخصى را دوست ندارد اما کارش را دوست دارد.مرد شامى بعد از آن جزء اصحاب حضرت باقر بشمار میرفت.

 

2- بصائر الدرجات ج 3 ص 36 ابن مسکان گفت برایم لیث مرادى حدیثى نقل کرد و خدمت حضرت باقر رسیده عرضکردم لیث مرادى حدیثى از شما نقل کرده خواستم براى شما بازگو کنم فرمود چه حدیث؟
عرضکردم فدایت شوم حدیث جریان مرد یمنى. گفت خدمت حضرت باقر بودم مردى از اهل یمن از آنجا گذشت. حضرت باقر از او سؤال از یمن کرد. شروع کرد بصحبت کردن حضرت باقر فرمود فلان خانه را میشناسى؟ گفت بلى آن خانه را دیده‏ام.

حضرت باقر(ع) فرمود سنگى که در جلو آن خانه در فلان محل است دیده‏اى عرضکرد آرى آن مرد گفت من مردى را واردتر از شما راجع باطلاعات شهرها ندیده‏ام همین که آن مرد رفت حضرت باقر(ع) بمن فرمود ابو الفضل! آن سنگ که گفتم همان سنگى است که موسى خشمگین شد الواح را روى آن انداخت هر چه از تورات از دست رفت آن سنگ در خود پنهان کرد پس از بعثت پیامبر آن سنگ امانت خود را تقدیم پیغمبر کرد آنها اکنون نزد ما است.

3- عمر بن حنظله گفت بحضرت باقر عرضکردم خیال میکنم مرا نزد شما مقام و منزلتى است فرمود بلى عرضکردم من احتیاجى بشما دارم سؤال کرد چیست؟
عرضکردم تقاضا دارم اسم اعظم را بمن بیاموزى فرمود تو طاقت دارى؟
گفتم بلى. فرمود داخل خانه شو امام داخل خانه شد دست خود را روى زمین گذاشت چنان تاریک شد که لرزه بر اندام عمر بن حنظله افتاد. فرمود حالا چه میگوئى مایلى اسم اعظم را بیاموزى؟ عرضکرد نه. امام دست خود را برداشت خانه بحال اول برگشت.

 

4- بصائر- مثنى خیاط از ابى بصیر نقل کرد که گفت رفتم خدمت حضرت باقر(ع) و حضرت صادق (ع) عرضکردم شما وارث پیغمبرید؟ فرمود آرى؟ عرضکردم پیغمبر نیز وارث تمام انبیاء بود و هر چه آنها میدانستند او نیز میدانست فرمود آرى. عرضکردم شما میتوانید مرده را زنده کنید و کور و پیس را شفا دهید فرمود بلى با اجازه خدا. در این موقع بمن فرمود نزدیک بیا نزدیک شدم دستش را روى چشمم مالید خورشید و آسمان و زمین و هر چه در خانه بود دیدم. فرمود مایلى همین طور چشمهایت سالم باشد تو نیز با مردم باشى هر معامله‏اى در روز قیامت از سود و زیان با آنها مى‏شود با تو نیز بکنند. یا مثل اول کور باشى و بهشت برین بتو ارزانى شود. عرضکردم مایلم همان طور که اول بودم باشم باز دست بر روى چشمم کشید مثل اول شدم على گفت این جریان را بابن ابى عمیر گفتم در پاسخ گفت گواهى میدهم که مثل روز آشکار حقیقت این جریان را میدانم.

 

5- بصائر- محمد بن مسلم گفت خدمت حضرت باقر(ع) بودم ناگهان دو کبوتر فرود آمدند و بزبان خود شروع کردند بصدا دادن و حضرت باقر جواب آنها را داد بعد حرکت کردند بالاى دیوار رفتند در آنجا کبوتر نر ساعتى با ماده بصحبت پرداخت آنگاه پرواز کردند.
من عرضکردم فدایت شوم چه بود جریان کبوترها؟ فرمود هر چه خدا آفریده از پرنده و چرنده آنچه داراى روح است نسبت بما مطیع‏ترند از فرزندان آدم. این کبوتر نر نسبت بماده خود بدگمان شده بود هر چه او قسم میخورد که کارى نکرده او قبول نمیکرد تا گفت راضى هستى محمد بن على در میان ما حکومت کند قبول کرد.من باو گفتم که تو ستم روا داشته‏اى در باره کبوتر ماده او راست میگوید قبول کرد.

برگرفته ازنرم افزار گنجینه روایات نور ،کتاب زندگانى حضرت سجاد و امام محمد باقر علیهما السلام   باب پنجم


مکارم اخلاق امام محمد باقر(ع)

میفرمود گرفتارى ما از دست مردم زیاد است اگر دعوت کنیم آنها را بحقیقت نمى‏پذیرند اگر آنها را رها کنیم جز بوسیله ما هدایت نخواهند یافت، باز میفرمود مردم هرگز عیبجوئى از ما نمیکنند. ما اهل بیت رحمت و درخت نبوت و معدن حکمت و جایگاه آمد و رفت ملائکه هستیم و بر خاندان ما وحى نازل شده.‏

 کافى- چند نفر خدمت حضرت باقر رسیدند دیدند یکى از فرزندانش مریض است امام خیلى ناراحت و افسرده است و قرار ندارد. با خود گفتند اگر پیش آمدى بکند میترسیم که با وضع ناجورى روبرو شویم. اتفاقا چیزى نگذشت که صداى ناله و فریاد از میان خانه بلند شد دیدند امام علیه السلام آمد ولى گشاده رو بر خلاف وضعى که قبلا داشت. عرضکردند فدایت شویم ما میترسیدیم که اگر چنین اتفاقى بیفتد شما را در یک افسردگى ببینیم که ما هم افسرده شویم فرمود ما دوست داریم عافیت و سلامتى را براى کسى که او را دوست داریم ولى وقتى امر خدا آمد تسلیم در مقابل فرمان خدا هستیم.‏

کافى- ابو الجارود گفت حضرت باقر فرمود هر وقت حدیثى بشما گفتم مدرک آن را از قرآن بخوانید در ضمن حدیث فرمود خدا نهى کرده از پر حرفى و از بین بردن مال و زیاد سؤال کردن.

عرضکردند آقا مدرک این فرمایش از قرآن چیست؟ فرمود این آیه

(لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ ) (النساء : 114 ) « در بسیارى از سخنان‏آنها، خیر و سودى نیست» و فرموده  (وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً) (النساء :5) «اموال خود را، که خداوند وسیله قوام زندگى شما قرار داده، به دست سفیهان نسپارید» و میفرماید  (و لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُم ) (ْالمائدة : 101 ) «از چیزهایى نپرسید که اگر براى شما آشکار گردد، شما را ناراحت مى‏کند»

 

برگرفته ازنرم افزار گنجینه روایات نور،کتاب زندگانى حضرت سجاد و امام محمد باقر علیهما السلام


مناقب امام محمد باقر(ع)

1- جابر بن عبد اللَّه انصارى گوید: حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله به من فرمودند: شما مردى از فرزندان حسین را ملاقات خواهى کرد که نامش محمّد است، وى علم را از هم خواهد شکافت، هر گاه وى را ملاقات کردى از من سلام برسان.

2- حضرت صادق علیه السّلام فرمود: جابر بن عبد اللَّه در مسجد حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله مینشست و عمامه سیاهى را بر سر و صورتش مى‏بست، و میگفت: اى باقر علم، مردمان مدینه میگفتند: جابر هذیان میگوید، وى اظهار میداشت نه بخداوند سوگند من هذیان نمیگویم، بلکه از رسول خدا شنیدم میفرمود: شما بزودى یکى از فرزندان مرا خواهى دید که علم را از هم خواهد شکافت حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله میفرمود: رخسار او مانند رخسار من است، و نام او هم با من یکى است، من در اثر این حرف پیغمبر این مطلب را اظهار میکنم، امام صادق علیه السّلام فرمود:
جابر روزها خدمت امام باقر علیه السّلام میرفت، اهل مدینه میگفتند: تعجب از جابر است که با این کودک رفت و آمد میکند، و حال اینکه وى از اصحاب پیغمبر است. حضرت باقر علیه السّلام فرمود: روزى به منزل جابر بن عبد اللَّه رفتم و بر وى سلام کردم، جابر جواب سلام مرا داد و سپس گفت: شما که هستى؟ این در موقعى بود که چشمانش از دیدن محروم گردیده بوده گفتم: من محمّد بن علی بن الحسین هستم، گفت:
اى پسر نزدیک من بیا، من نزدیک او رفتم جابر ابتداء دست مرا بوسید و بعد خواست از پایم ببوسد من جلوگیرى کردم، پس از این، گفت: اى پسر، جدت رسول خدا تو را سلام رسانید.

در این هنگام حضرت باقر علیه السّلام فرمود: سلام و رحمت بر حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله باد، اکنون بگوئید: مطلب از چه قرار است؟ فرمود: روزى در خدمت حضرت رسول بودم گفتند: یا جابر شما خواهى ماند تا آنگاه که مردى از خاندانم را بنام محمّد ملاقات کنى، خداوند به او نور و حکمت عطا خواهد کرد، هنگامى که او را دیدى سلام مرا به او برسان.

3-- جابر بن یزید جعفی هر گاه از حضرت باقر حدیثى نقل میکرد میگفت:
من این روایت را از وصى اوصیاء و وارث انبیاء محمّد بن علی بن الحسین علیهم السّلام نقل میکنم.

4- حضرت امام باقر(ع) فرمود: مردم از این جهت از ما اکراه دارند که میدانند ما خاندان رحمت و شجره نبوت هستیم، منزل ما محل فرود آمدن فرشتگان است، و ما معدن حکمت و جاى نزول وحى میباشیم.

5-امام باقر(ع) ) فرمود: ما گنجینه علم پروردگاریم و امر پروردگار دست ما قرار دارد، بوسیله ما اسلام آغاز شد و به ما انجام خواهد گرفت و مردم احکام اسلام را از ما آموختند، به خداوندى که دانه را شکافت و آدمیان را آفرید علم خداوند جز نزد ما در جاى دیگرى نیست، و مردم نخواهند علم خدا را درک کنند مگر بوسیله ما.

برگرفته ازنرم افزار گنجینه روایات نور،کتاب زندگانى چهارده معصوم علیهم السلام