سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مناظرات امام باقر (ع)

احتجاج ص 187- ابو بصیر گفت حضرت باقر علیه السلام در مسجد الحرام نشسته بود اطرافش گروهى از ارادتمندان جمع بودند در این موقع طاوس یمانى با چند نفر از اطرافیان خود آمد. به امام عرضکرد اجازه میدهى سؤالى بکنم؟ فرمود اجازه دارى بپرس.
عرضکرد چه وقت یک سوم مردم مردند؟
فرمود اشتباه کردى منظورت اینست که چه وقت یک چهارم مردم مردند و آن روزى بود که قابیل هابیل را کشت چهار نفر بودند: آدم، حواء و قابیل، هابیل، در نتیجه یک چهارم از بین رفت عرضکرد صحیح فرمودید من اشتباه کردم.
پرسید کدام یک از این دو نفر پدر مردم جهان هستند؟
فرمود هیچ کدام نسل مردم از شیث پسر دیگر آدم بود.
سؤال کرد چرا نام آدم را آدم نهادند؟
فرمود چون سرشت او را از ادیم زمین (قشر زمین) پائین برداشتند.
عرضکرد چرا حواء را حواء نامیدند؟
فرمود چون از پهلوى یک شخص حى (زنده) آفریده شد. پهلوى آدم.
سؤال کرد شیطان را براى چه ابلیس نامیدند؟

فرمود چون ناامید از رحمت خدا شده.
باز گفت جن را از چه جهت جن نامیده‏اند؟

فرمود زیرا آنها دیده نمیشوند.
گفت اول دروغى که در عالم گفته شد چه کسى گفت؟

فرمود شیطان وقتى گفت من از او بهترم من از آتش و او از خاک.

گفت کدام دسته بودند که شهادت درست دادند ولى دروغ میگفتند؟ فرمود منافقین. آن موقعى که گفتند ما گواهیم بر اینکه تو پیامبرى. خداوند در این آیه میفرماید( إِذا جاءَکَ الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ) « هنگامى که منافقان نزد تو آیند مى‏گویند: ما شهادت مى‏دهیم که یقیناً تو رسول خدایى! خداوند مى‏داند که تو رسول او هستى، ولى خداوند شهادت مى‏دهد که منافقان دروغگو هستند.»( المنافقون : 1)                      

سؤال کرد کدام پرنده بود که فقط یک بار پرید و دیگر نخواهد پرید؟

خداوند جریان آن را در قرآن ذکر کرده فرمود طور سیناء خداوند آن را پرواز داد بر روى بنى اسرائیل بطورى که با پر خود بر سرشان سایه افکند داراى انواع عذاب بود بهمین قسمت اشاره میکند آیه قرآن ( وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ کَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ. ) « و هنگامى که کوه را همچون سایبانى بر فراز آنها بلند کردیم، آن چنان که گمان کردند بر آنان فرود مى‏آمد»  (الأعراف : 171 )
گفت کدام فرستاده خدا بود که از جن و بشر و ملائکه نبود خداوند او را فرستاد و در قرآن ذکر شده؟
فرمود کلاغ موقعى که قابیل برادر خود را کشته بود و نمیدانست چگونه بدن او را پنهان کند خداوند میفرماید(
فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوارِی سَوْأَةَ أَخِیهِ) « خداوند کلاغى را فرستاد تا زمین را بکاود در نتیجه پسر آدم متوجه شد جثه برادرش را چگونه دفن نماید. » ( المائدة : 31)

گفت چه کسى بود که هم نوعان خود را بیم داد و بر حذر داشت با اینکه از بشر و جن و ملائکه هم نبود در قرآن داستانش ذکر شده؟
فرمود همان مورچه‏اى که گفت(
یا أَیُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساکِنَکُمْ لا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ) « مورچه‏ها وارد لانه خود شوید مبادا سلیمان و سپاهش شما را لگد مال کنند در حالی که نمى‏فهمند. »( النمل : 18)

گفت بچه کسى دروغ ببستند با اینکه از جن و بشر و ملائکه نبود و در قرآن نیز ذکر شده؟
فرمود همان گرگى که برادران یوسف گفتند یوسف را دریده.

باز پرسید کدام چیز بود که کمش حلال ولى زیادش حرام بود؟
فرمود نهر طالوت که خداوند میفرماید(
إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ) « مگر کسى که یک مشت آب بردارد» (البقرة : 249)

گفت بگو کدام صلاة است که بدون وضو خوانده مى‏شود و کدام روزه است که خوردن و آشامیدن آن را باطل نمیکند؟

فرمود صلاة بدون وضو همان صلوات بر پیامبر فرستادن است و اما روزه. این آیه است( إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا) «من براى خداوند رحمان روزه‏اى نذر کرده‏ام؛ بنا بر این امروز با هیچ انسانى هیچ سخن نمى‏گویم » (مریم : 26)
گفت بفرمائید چیست زیاد و کم مى‏شود و چیست که فقط زیاد مى‏شود و کم نمیشود و چیست که کم مى‏شود و زیاد نمیشود؟

فرمود آنچه زیاد و کم مى‏شود ماه است و آنچه زیاد مى‏شود و کم نمیشود دریا است و چیزى که کم مى‏شود و زیاد نمیگردد عمر است.

 

کافى ج 5 ص 311- زید شحام گفت قتادة بن دعامه خدمت حضرت باقر علیه السلام رسید،امام فرمود قتاده تو فقیه مردم بصره هستى؟ عرضکرد مردم چنین میگویند. فرمود شنیده‏ام قرآن تفسیر میکنى؟ عرضکرد بلى. سؤال کردند از روى علم تفسیر مینمائى یا نادانى؟ عرضکرد نه از روى علم.

فرمود اگر واقعا از روى علم باشد که شخصیت با ارزشى هستى من یک سؤال از تو میکنم. عرض کرد بفرمائید.

فرمود بگو ببینم خداوند در این آیه در سوره سبا( وَ قَدَّرْنا فِیهَا السَّیْرَ سِیرُوا فِیها لَیالِیَ وَ أَیَّاماً آمِنِینَ و سفر در میان آنها را بطور متناسب مقرّر داشتیم؛ (و به آنان گفتیم:) شبها و روزها در این آبادیها با ایمنى(کامل) سفر کنید! »( سبأ : 18) چه منظورى دارد؟

گفت منظور کسى است که با زاد و توشه و مال سوارى حلال قصد زیارت خانه خدا را کند در امان خواهد بود تا بخانواده خود برگردد. فرمود ترا بخدا قسم گاهى اتفاق نمى‏افتد که شخصى با زاد و توشه و مرکب حلال بجانب مکه روان شود ولى دزدها اموالش را بسرقت ببرند و او را بزنند بطورى که نابود شود. گفت چرا اتفاق مى‏افتد.

فرمود اگر قرآن را از پیش خود تفسیر کنى باعث هلاک خود و دیگران شده‏اى همچنین اگر از زبان دیگران نقل کنى. قتاده! این آیه مربوط به کسى است که خارج شود از منزل خود با زاد و توشه و مال سوارى حلال قصد این خانه را بکند ولى عارف بحق ما باشد با دل ما را دوست داشته باشد، چنانچه خداوند در این آیه اشاره میکند( فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ ابراهیم ) « تو دلهاى گروهى از مردم را متوجّه آنها ساز»( إبراهیم : 37) عرض میکند خدایا دلهاى گروهى از مردم را متوجه خاندان من بکن منظورش دوست داشتن خانه نیست اگر منظور خانه بود میفرمود (تهوى الیه) « دوست بدارند آن را» نه اینکه بفرماید (تَهْوِی إِلَیْهِمْ) «دوست بدارند آنها را» بخدا سوگند منظور از دعاى ابراهیم ما بودیم که اگر با دل ما را دوست داشته باشند حج آنها قبول مى‏شود و گر نه قبول نخواهد شد اگر چنین بود آن وقت از عذاب جهنم در روز قیامت ایمن خواهد. قتاده عرضکرد بخدا دیگر همین طور تفسیر خواهم کرد.

فرمود قتاده! منظور قرآن را کسانى درک میکنند که با آنها صحبت شده و طرف خطاب قرآن هستند.

برگرفته ازنرم افزار گنجینه روایات نور، کتاب زندگانى حضرت سجاد و امام محمد باقر علیهما السلام

 


مناظره در مورد ولایت....

احتجاج امام حسین (علیه السلام) بر سر امامت و خلافت با خلیفه دوم

نقل است که روزى عمر بن خطّاب بر منبر رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله سرگرم ایراد خطبه‏اى بود و در ضمن آن گفت که او بر أهل ایمان اولى از خودشان است، امام حسین علیه السّلام که در گوشه‏اى از مسجد نشسته بود با شنیدن این کلام فریاد برآورد که:

اى دروغگو از منبر رسول خدا؛ که پدر من است نه پدر تو فرو شو! عمر گفت: به جان خود که این منبر پدر توست نه پدر من، چه کسى این حرفها را به تو یاد داده؛ پدرت علىّ بن ابى طالب؟! امام حسین علیه السّلام فرمود: اگر اطاعت پدرم در این کار را کرده باشم بجان خودم سوگند که او فردى هادى و من پیرو اویم، و او برگردن مردم بنا بر عهد رسول خدا بیعتى دارد، بیعتى که جبرئیل بخاطر آن از جانب خداوند نازل شده که جز افراد منکر قرآن کسى آن را انکار نمى‏کند، همه مردم با قلبهاشان آن را پذیرفته و با زبان ردّ نمودند، و واى بر منکرین حقّ ما أهل بیت، آیا محمّد رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله جز با خشم و غضب و شدّت عذاب با ایشان روبرو خواهد شد!! عمر گفت: اى حسین، هر که حقّ پدرت را انکار کند خدا لعنتش کند، مردم مرا به حکومت رسانده و پذیرفتم، و اگر پدرت را برگزیده بودند ما نیز اطاعتشان مى‏کردیم.

امام حسین علیه السّلام به او فرمود: اى پسر خطّاب! کدام مردم پیش از ابو بکر تو را به حکومت رساندند؛ بدون هیچ حجّتى از جانب رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و رضایتى از آل محمّد؟! آیا رضایت شما همان رضایت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله است؟ یا اینکه رضایت أهل او برایش موجب سخط و غضب بوده؟ به خدا که اگر براى زبان گفتارى بود که تصدیقش به درازا کشد و کردارى که أهل ایمان یاریش کنند هرگز به خطا بر دوش آل محمّد سوار نمى‏شدى، که از منبرشان بالا رفته و با قرآنى که بر ایشان نازل شده به همانها حکم کنى کتابى که نه از مشکلاتش با خبرى و نه از تأویلش جز شنیدن، و نزد تو خطاکار و محقّ یکسانند، پس خداى تعالى تو را جزا دهد به آنچه جزاى توست و از این احداثى که ببار آورده‏اى از تو پرسش خوبى کند!

راوى گوید: پس از این کلام عمر در نهایت غضب از منبر فرو آمده و با گروهى از اعوانش رهسپار منزل حضرت امیر علیه السّلام شده با اجازه وارد منزل گشته و گفت: اى أبو الحسن، چه چیزها که امروز از پسرت به من رسید؛ در مسجد رسول خدا صدایش را بر من بلند کرده و توده مردم و أهل مدینه را بر من شوراند!

حضرت مجتبى علیه السّلام بدو فرمود: آیا فردى چون حسین زاده نبىّ حکم ناروایى را جارى کرده یا طبقات پست از أهل مدینه را شورانده؟! به خدا که جز با حمایت همین گروه پست به این مقام دست نیافتى، پس لعنت خدا بر کسى که این گروه را اغوا کرد!!.

حضرت امیر علیه السّلام به فرزندش فرمود: آرام گیر اى ابا محمّد، تو نه زود خشمى و نه پست نژاد و نه در جسمت رگى از نااهلان است، پس سخنانم را گوش داده و عجله نکن! عمر به آن حضرت گفت: ابا الحسن! این دو در سرشان فقط هواى خلافت دارند!.

حضرت فرمود: این دو بزرگوار از لحاظ نسب نزدیکتر از دیگران به رسول خدایند که دعوى خلافت کنند، اى پسر خطّاب بنا به حقّ این دو رضایتشان را بدست‏ آر تا دیگران که پس از این دو آیند از تو راضى باشند!

عمر گفت: منظورت از این جلب رضایت چیست؟

فرمود: جلب رضایت این دو بازگشت از خطا و پرهیز از معصیت با توبه است.

عمر گفت: اى أبو الحسن پسرت را بگونه‏اى تربیت کن که به پاى سلاطین نپیچد همانها که حاکمان زمینند!

امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: من باید أهل معصیت و آن را تربیت کنم که ترس از خطا و لغزشش دارم، امّا کسى که پدر و مؤدّبش رسول خدا بوده دیگر کسى در تربیت به مقام او نخواهد رسید، اى پسر خطّاب! رضایت این دو را بدست آر! راوى گوید: عمر خارج شده و در مسیر با عثمان بن عفّان و عبد الرّحمن بن عوف روبرو شد، عبد الرّحمن گفت: اى أبا حفص (کنیه عمر) چه کردى، که بحث میان شما بطول انجامید؟! عمر گفت: مگر مى‏شود احتجاجى با پسر ابو طالب و دو فرزندش داشت؟! عثمان گفت: اى عمر ایشان فرزندان عبد مناف‏اند که در همه موارد فربه‏اند و سایرین لاغر و نحیفند (در سخن به غایت فربه و سایر مردمان؛ خشک و نافرجامند).

عمر گفت: من نمى‏توانم این حماقتى که بدان مى‏بالى به شمار آرم! عثمان در جواب گریبان عمر را محکم گرفت و پیش کشیده و رها کرد و گفت: اى پسر خطّاب، مثل اینکه تو حرفهایم را قبول ندارى، پس عبد الرّحمن بن عوف واسطه شده و آن دو را جدا نموده و مردم هم پراکنده شدند.

{احتجاج_ترجمه جعفرى، ج‏2، ص: 74}


گوشه ای از مناظرات امام جواد(ع)

مناظره با یحیی بن اکثم (1)

وقتی «مامون » از «طوس » به «بغداد» آمد، نامه ای برای حضرت جواد-علیه السلام-فرستاد و امام را به بغداد دعوت کرد. البته این دعوت نیز مثل دعوت امام رضا به طوس، دعوت ظاهری و در واقع سفر اجباری بود.

حضرت پذیرفت و بعد از چند روز که وارد بغداد شد، مامون او را به کاخ خود دعوت کرد و پیشنهاد تزویج دختر خود «ام الفضل » را به ایشان کرد.

امام در برابر پیشنهاد او سکوت کرد. (2) مامون این سکوت را نشانه رضایت حضرت شمرد و تصمیم گرفت مقدمات این امر را فراهم سازد.

او در نظر داشت مجلس جشنی تشکیل دهد، ولی انتشار این خبر در بین بنی عباس انفجاری به وجود آورد: بنی عباس اجتماع کردند و با لحن اعتراض آمیزی به مامون گفتند: این چه برنامه ای است؟ اکنون که علی بن موسی از دنیا رفته و خلافت به عباسیان رسیده باز می خواهی خلافت را به آل علی برگردانی؟ ! بدان که ما نخواهیم گذاشت این کار صورت بگیرد، آیا عداوتهای چند ساله بین ما را فراموش کرده ای؟ ! مامون پرسید: حرف شما چیست؟

گفتند: این جوان خردسال است و از علم و دانش بهره ای ندارد.

مامون گفت: شما این خاندان را نمی شناسید، کوچک و بزرگ اینها بهره عظیمی از علم و دانش دارند و چنانچه حرف من مورد قبول شما نیست او را آزمایش کنید و مرد دانشمندی را که خود قبول دارید بیاورید تا با این جوان بحث کند و صدق گفتار من روشن گردد.

عباسیان از میان دانشمندان، «یحیی بن اَکثم » را (به دلیل شهرت علمی وی) انتخاب کردند و مامون جلسه ای برای سنجش میزان علم و آگاهی امام جواد ترتیب داد. در آن مجلس یحیی رو به مامون کرد و گفت: اجازه می دهی سؤالی از این جوان بنمایم؟

مامون گفت: از خود او اجازه بگیر.

یحیی از امام جواد اجازه گرفت. امام فرمود: هر چه می خواهی بپرس.

یحیی گفت: درباره شخصی که مُحرِم بوده و در آن حال حیوانی را شکار کرده است، چه می گویید؟ (3)

امام جواد-علیه السلام-فرمود: آیا این شخص، شکار را در حل (خارج از محدوده حَرم) کشته است یا در حَرم؟ عالم به حکم حُرمت شکار در حال اِحرام بوده یا جاهل؟ عمدا کشته یا بخطا؟ آزاد بوده یا برده؟ صغیر بوده یا کبیر؟ برای اولین بار چنین کاری کرده یا برای چندمین بار؟ شکار او از پرندگان بوده یا غیر پرنده؟ از حیوانات کوچک بوده یا بزرگ؟ باز هم از انجام چنین کاری اِبا ندارد یا از کرده خودپشیمان است؟ در شب شکار کرده یا در روز؟ در اِحرام عمره بوده یا اِحرام حج؟ !

یحیی بن اَکثم از این همه فروع که امام برای این مسئله مطرح نمود، متحیر شد و آثار ناتوانی و زبونی در چهره اش آشکار گردید و زبانش به لکنت افتاد به طوری که حضار مجلس ناتوانی او را در مقابل آن حضرت نیک دریافتند.

مامون گفت: خدای را بر این نعمت سپاسگزارم که آنچه من اندیشیده بودم همان شد.

سپس به بستگان و افراد خاندان خود نظر انداخت و گفت: آیا اکنون آنچه را که نمی پذیرفتید دانستید؟ !

حکم شکار در حالات گوناگون توسط مُحرِم

آنگاه پس از مذاکراتی که در مجلس صورت گرفت، مردم پراکنده گشتند و جز نزدیکان خلیفه، کسی در مجلس نماند. مامون رو به امام جواد-علیه السلام-کرد و گفت: قربانت گردم خوب است احکام هر یک از فروعی را که در مورد کشتن صید در حال اِحرام مطرح کردید، بیان کنید تا استفاده کنیم. امام جواد-علیه السلام-فرمود: بلی، اگر شخص محرم در حل (خارج از حرم) شکار کند و شکار از پرندگان بزرگ باشد، کفاره اش یک گوسفند است و اگر در حرم بکشد کفاره اش دو برابر است;و اگر جوجه پرنده ای را در بیرون حرم بکشد کفاره اش یک بره است که تازه از شیر گرفته شده باشد، و اگر آن را در حرم بکشد هم بره و هم قیمت آن جوجه را باید بدهد;و اگر شکار از حیوانات وحشی باشد، چنانچه گورخر باشد کفاره اش یک گاو است و اگر شتر مرغ باشد کفاره اش یک شتر است و اگر آهو باشد کفاره آن یک گوسفند است و اگر هر یک از اینها را در حرم بکشد کفاره اش دو برابر می شود.

و اگر شخص مُحرم کاری بکند که قربانی بر او واجب شود، اگر در اِحرام حج باشد باید قربانی را در «مَنی » ذبح کند و اگر در اِحرام عمره باشد باید آن را در «مکه » قربانی کند. کفاره شکار برای عالم و جاهل به حکم، یکسان است;منتها در صورت عمد، (علاوه بر وجوب کفاره) گناه نیز کرده است، ولی در صورت خطا، گناه از او برداشته شده است. کفاره شخص آزاد بر عهده خود او است و کفاره برده به عهده صاحب او است و بر صغیر کفاره نیست ولی بر کبیر واجب است و عذاب آخرت از کسی که از کرده اش پشیمان است برداشته می شود، ولی آنکه پشیمان نیست کیفر خواهد شد .

قاضی القضات مات می شود!

مامون گفت: احسنت ای ابا جعفر! خدا به تو نیکی کند! حال خوب است شما نیز از یحیی بن اکثم سؤالی بکنید همان طور که او از شما پرسید. در این هنگام ابو جعفر-علیه السلام-به یحیی فرمود: بپرسم؟ یحیی گفت: اختیار با شماست فدایت شوم، اگر توانستم پاسخ می گویم و گرنه از شما بهره مند می شوم.

ابو جعفر-علیه السلام-فرمود: به من بگو در مورد مردی که در بامداد به زنی نگاه می کند و آن نگاه حرام است، و چون روز بالا می آید آن زن بر او حلال می شود، و چون ظهر می شود باز بر او حرام می شود، و چون وقت عصر می رسد بر او حلال می گردد، و چون آفتاب غروب می کند بر او حرام می شود، و چون وقت عشاء می شود بر او حلال می گردد، و چون شب به نیمه می رسد بر او حرام می شود، و به هنگام طلوع فجر بر وی حلال می گردد؟ این چگونه زنی است و با چه چیز حلال و حرام می شود؟

یحیی گفت: نه، به خدا قسم من به پاسخ این پرسش راه نمی برم، و سبب حرام و حلال شدن آن زن را نمی دانم، اگر صلاح می دانید از جواب آن، ما را مطلع سازید.

ابو جعفر-علیه السلام-فرمود: این زن، کنیز مردی بوده است. در بامدادان، مرد بیگانه ای به او نگاه می کند و آن نگاه حرام بود، چون روز بالا می آید، کنیز را از صاحبش می خرد و بر او حلال می شود، چون ظهر می شود او را آزاد می کند و بر او حرام می گردد، چون عصر فرا می رسد او را به حباله نکاح خود در می آورد و بر او حلال می شود، به هنگام مغرب او را «ظهار» می کند (4) و بر او حرام می شود، موقع عشا کفاره ظهار می دهد و مجددا بر او حلال می شود چون نیمی از شب می گذرد او را طلاق می دهد و بر او حرام می شود و هنگام طلوع فجر رجوع می کند و زن بر او حلال می گردد .

پی نوشتها:

1) یحیی یکی از دانشمندان نامدار زمان مامون، خلیفه عباسی، بود که شهرت علمی او در رشته های گوناگون علوم آن زمان زبانزد خاص و عام بود. او در علم فقه تبحر فوق العاده ای داشت و با آنکه مامون خود از نظر علمی وزنه بزرگی بود، ولی چنان شیفته مقام علمی یحیی بود که اداره امور مملکت را به عهده او گذاشت و با حفظ سمت، مقام قضاء را نیز به وی واگذار کرد. یحیی علاوه بر اینها دیوان محاسبات و رسیدگی به فقرا را نیز عهده دار بود. خلاصه آنکه تمام کارهای کشور اسلامی پهناور آن روز زیر نظر او بود و چنان در دربار مامون تقرب یافته بود که گویی نزدیکتر از او به مامون کسی نبود.

اما متاسفانه یحیی، با آن مقام بزرگ علمی، از شخصیت معنوی برخوردار نبود. او علم را برای رسیدن به مقام و شهرت و به منظور فخر فروشی و برتری جویی فراگرفته بود. هر دانشمندی به دیدار او می رفت، آنقدر از علوم گوناگون از وی سؤال می کرد تا طرف به عجز خود در مقابل وی اقرار کند!

2) در مورد ازدواج امام جواد(ع) و سکوت ایشان در این مقطع، در پایگاه ایترنتی www.hawzah.net کاملا  توضیح داده شده است داد.

3) یکی از اعمالی که برای اشخاص در حال احرام، در جریان اعمال حج یا عمره حرام است شکار کردن است. در میان احکام فقهی، احکام حج، پیچیدگی خاصی دارد، ازینرو افرادی مثل یحیی بن اکثم، از میان مسائل مختلف، احکام حج را مطرح می کردند تا به پندار خود، امام را در بن بست علمی قرار دهند!

4) ظهار عبارت از این است که مردی به زن خود بگوید: پشت تو برای من یا سبت به من، مانند پشت مادرم یا خواهرم، یا دخترم هست، و در این صورت باید کفاره ظهار بدهد تا همسرش مجددا بر او حلال گردد. ظهار پیش از اسلام در عهد جاهلیت نوعی طلاق حساب می شد و موجب حرمت ابدی می گشت، ولی حکم آن در اسلام تغییر یافت و فقط موجب حرمت و کفاره (به شرحی که گفته شد) گردید.

www.hawzah.net برگرفته شده از پایگاه اینترنتی